۱۴۰۴ مرداد ۱۱, شنبه

دیدار


یاد دیدار شبی افتادم

که نسیم نازک نفس‌های تو 

اوراق فانتزی‌های من را برهم می‌زد

یاد پیله‌گیِ دخترانه‌ام با من بود


دفتری که در آن

زیبائی و عشق‌بازی یک‌سان-اند،

وسوسه و شهوت پیوندشان مهر است

شادی و شوق دست هم‌دیگر را می‌گیرند


در آتش نفس‌های عاشقانه‌ات

 چشمه‌‌ی من بارها جوشید

جویبارم آب از خود برآورد

و من دسته‌گل‌ام را به‌آب دادم


چکیدن قطره‌های ریز 

گل‌برگ‌های زنبق دریا را 

به‌شیوه‌ی دل‌انگیز عشق

آئینه، برای قلم گرفتند

که آستانه را مستانه به شعر بنگارد


رهگذر

 https://www.facebook.com/didar.didareto 


شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

شب زنبق

     شبِ زنبق دل‌تنگی‌ام برای تو چیز تازه‌ای نیست اما چیزی‌ست که امشب بیش‌تراز همیشه دل‌تنگم مهتاب نام تو را روی پوستِ گلبرگِ زنبق می‌نشاند،...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان