۱۴۰۴ مرداد ۲۶, یکشنبه

بامداد

 

 بامداد

رسیدن من به معشوق‌واره‌گی
همچون آمیزش خورشید و دریا 
در سحرگاهان است.

من
هر بامداد، آوای نی را می‌شنوم
که هوای مرا سر می‌دهد.
لبانم،
لب‌هایم،
 به‌ بزم شاعرانه‌ی آغوشم می‌نشینند،
به یاد اولین بوسه،
به یاد عشقِ نخستین عشق‌بازی، 
شب تولد دیگرم
در میهمانیِ بکارت من، 
و این را نام دیگرِعشق گذاشته‌ام 

شفق، نام تو را بر آسمانِ سینه‌ام می‌نگارد،
و تو، آسمانِ من می‌شوی.
ستاره‌هایم در بستر تو
شفاف‌تر و دیدنی‌ترند،
و 
به دستان تو، چیدنی‌تر

بیا،
بال در بال یکدیگر
به اوج‌ها پرواز کنیم
به افق‌های ناشناخته‌ی آسمانِ من.
آنجا که خواهش، مسیر می‌نمایاند
نه اراده‌‌ی ما

رهگذر

شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

چشمه‌سار خواهش

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان