پرگار
شمع هوس در اندام تو میافروزم
هر دو بی اراده،
پرگار بهنقطههای رگکرده میگردانیم
تو خواب مرا، میبینی
طعم لبانم جا میماند
زیر زبانت
ستارههای بیزمان خاطره،
در آسمان آغوش تو
گواهی میدهند
به
درهم تنیدهگیِ گرمای سرانگشتانت
با شکوفههای گیلاس پستانهایم،
با عشق پنهان در حلقهی رانهایم
با دایرهای که انگشتر عروسی میگردد
در همیشههای خلوت
جیغهایم بیجواب نمیمانند
آن هنگام که گره میزنم
با ریزترین قطرهها
بهپَرواریِ پَرِ پَرواز اوج،
دادنِ لذت را بهتر میشناسم
در شادیِ لذتستانیِ تو
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto
قطعهی پرگار
بیانگر ادراک حسّیِ ماست
بطوری که طعمها، بوها، حسّها
شنیده، چشیده و دیده میشوند
زاویههای تازهای بهآغوشبهمیِ ما میافزاید
و ندانستهگیهای فهم همآغوشیِ ما را میزداید