مهارت لبانت خجالتم را
از دایرهی نافم
بهنقطهی اوج پستانهایم کشاند
فضای تنگ آغوشم را
در نفس شبنمهای شانهات جریان دادی
سایهی قیدوبند، آئینهام را رها کرد
در بیکرانهگیِِ قله لرزیدم
تو را در دیدار زنبق،
تقسیم با خویشتنام کردم
بارانم درانتظار کدام اشاره بود
نه تو فهمیدی، نه من
تسلیم شدنِ عاشقانهام را
دوست میداشتم
چون پیروزیِ چشمانت
بالاترینِ لذتهای من است
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto
