۱۴۰۴ مرداد ۱۰, جمعه

آب‌تنی

 


روی دو ساقم لبان مرتعش آب

بوسه زن و بی قرار و تشنه و تبدار

ناگه درهم خزید ... راضی و سرمست

جسم من و روح چشمه‌سار گنه‌کار

چشم فرو بستم و خموش و سبک‌روح

تن به علف‌های نرم و تازه فشردم

هم‌چو زنی کاو غنوده در بر معشوق

یکسره خود را به دست چشمه سپردم


آب خنک بود و موج‌های درخشان

ناله کنان گرد من به شوق خزیدند

گوئی با دست‌های نرم و بلورین

جان و تنم را بسوی خویش کشیدند


فروغ

https://www.facebook.com/didar.didareto

شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

چشمه‌سار خواهش

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان