عاشق پرواز کامخواهیِ تو-ام
در اوج آغوشام
هنگامی
که بوی تنم، در تمنای لای رانهایم
با نیایش مستانهات در هم میآمیزد
زبانت از تمشک پستانهایم
هوس میچیند
آزادش بگذار
بگذار چشمانت حرف بزنند
نگاهت زیباترینِ ترانهی عاشقانه است
دستانت آهنگ ،کامِش، را در فراز و فرود اندامم،
در دایرهی کمرم، هنرمندانه مینوازند
لذت اغواگریهای من
با سرانگشتانت گره میخورند
غنچهای
با گرمای ساقه،
عشوهگرانه
شکوفه میزند
آرزومندانه شبنمها،
در گلبرگهای زنبق
از خواب بوسه بیدار میشوند
سرشاخهی لطیف
در ترانههای شبنم میرقصد
نازکانه،
خرامان،
سرگرم بوسیدنِ لب قطرههاست
شکاف دخترانهام
در جای خالی
که برای دلبرش کنار گذاشته
دلدادهی خود را
دلدارانه در آغوش میکشد
شبنم در گلبرگها تاب میخورَد
تو در من موج میزنی
لب گزیدنهای من
بهآبوآتش زدنهای تو
لذت و زیادهخواهی را
در پُر اوجترین جیغهای من
از عشق معنا میسازند
در من شدنت را دوست دارم
عاشقم به رفتنت
برآمدنت
بیمن نیا
من میآورمت
میخواهم در تو موجسواری کنم
طوفانِ معصومانهی شيار من
اهلی شدنِ تو را پی خواهدگرفت
فرود آتشین داغیِ این لحظهها
بر مدار ستون اندام تو میچرخند
زاویهی حادّهی
مثلث کوچک من را
با مِهر سرانگشتانت
باطعم شرابِ زبانت
بیشتر سرمست بکن
بیشتر
بیییششتتر
بیشتر

