مسئوِلیت اشتباهرا از صمیم قلب میپذیریم.
رابطه
همانطور که
( زندگی، آبتنی کردن درحوضچهی اکنون است )
رابطه نیز
نیاز به نو شدن پیدرپی دارد.
رابطه نشانگر بلوغ انسان است.
انسان در رابطه خود را میشناسد .
تمنامندیها و علایق خودرا تجربه میکند .
تغییر و تکامل در محتوای چنین رابطهای ممکن است،
نه در عهد و پیمان .
قول دادن و قول گرفتن ( عهد و پیمان) پایه در عدم اطمینان دارد
عدم اطمینان بهخود
و عدم اطمینان به"همسویِ " خود
زیرا انسان امروز که قول میدهد یا قول میگیرد،
همان انسان، با تعلقات دیروزی و یا فردائیِ خود نیست.
هر رابطه حداقل با وجود دو بدن شکل میگیرد .
این دو بدن اگر « موافق و همسوی » هم باشند ،
با یکدیگر وارد رابطهی شایستهای میشوند
و ترکیب جدیدی ایجاد میکنند
که قدرت هر کدام در این رابطه ،، افزایش ،، روز افزون مییابد
اما اگر این دو بدن « همراه و همسوی » هم نباشند،
با یکدیگر وارد رابطهای میشوند ،
ضد ترکیب ایجاد میکنند که قدرت هرکدام هر روز
،، کاهش،،
مییابد.
رابطه، ترا باچیزهائی مربوط میکند
که عموما یا اکثرا مربوط به جهان تو و نگاه تو نیستند .
درعمل با چیزهائی روبرو میشوی که باید
دربارهی آنها نظر بدهی و تصمیم بگیری و واکنش نشان دهی
یعنی رابطه ترا بجهانی میبرد که در آغاز جهان تو نبود .
بجهانی میبرد که شاید در آن جهان غریبهای , حتی باخودت .
درآن جهان باید خطی بنویسی و راهی را طی کنی که قبل از تو کسی راهنمائی نکرده
و یا درجهان سینما , فیلمی آن را نشان ندادهاست
مانند یک نقاش باید شروع کنی راهات را ، زندگیات را خودت نقاشی کنی،
تا زندگیات واکنشی نباشد بلکه کنشگر آن باشی .
در رابطه با همسوی خود
من باید بدرون خود نگاهی داشتهباشم
که در خلوت خود، با خویشتنِ خود چگونه رابطهای دارم ؟
من وقتی خودم را بازخوانی میکنم و در مرکز دید قرار میدهم خواهم دید که آیا من خودرا
آزاد و مستقل میبینم ؟
آیا درمقام احترام بدیگران، همسویِ خودرا آزاد و مستقل می پذیرم ؟
آیا من پذیرفتهام که بدون آزادی و استقلال
《همسوی خود》
من نمیتوانم آزاد و مستقل باشم ؟
در هر مدل رابطهای که هستم آیا همیشه سعی میکنم که
حریم امنی را برای هرگونه سئوال
و آزادی جواب ایجاد و حفظ نمایم ؟
و سئوال آخر آیا شریک زندگیِ من درحالت
استقلال و آزادی بازهم من را انتخاب میکند ؟
یا دیگری را ؟
روشن است که اگر من
کسی را بهر وسیلهای وادار به امری بکنم ,
در غیاب من کاری را میکند که خودش دوست دارد .
برای من سئوال آخر، در دو حالت مورد بررسی است
۱
من بعنوان همراه
در یک رابطه، خود را بهر دلیل
انسان حقوق برابر ، استقلال و آزادی شریکم نمیبینم
و یا بهر دلیل نمیتوانم استقلال و آزادیِ همسوی خود را بپذیرم
دراین حالت از ترس رقابت درعذاب خواهم بود که هر لحظه کمبود هایم بچالش کشیده شده و برملا شوند .
تمام زمان نگران مقایسه خود با رقیب خواهم بود
که صفتهای پنهانم در مقابل آن طرف معادله ،
دچار کمبود شده وثابت شود که آنگونه که خودرا سرآمد میدانستم ! نیستم
و شریک زندگیِ من ,
من را از روی ناچاری و یا اجبار و یا نیاز انتخاب کرده است .
آشکارهگیِ این موضوع درون من را با بدبینی پر میکند
که مبادا
در پنهان و یا درعدم حضور من به کس دیگری تمایل داشتهباشد .
پرواضح است که این آشفتهگی من را تبدیل
بهعروسکی خواهد کرد که هرکس ، هرکجا و هرزمان
که بخواهد میتواند من را بر علیه شریک رابطهام بشوراند
و بهر شکلی که بخواهد برقصاند
۲
درحالت دوم ,هردو به آزادی و استقلال همدیگر باور داریم
و هیچکدام خودرا قاضیالقضات نمیدانیم .
هرکدام آزادی و استقلال خودرا درگرو آزادی و استقلال
دیگری میدانیم .
میدانیم که آزادی و استقلال دیگری است
که هرکدام ما را از محدودیت و ترس و نگرانی رها میکند
میدانیم که طرف مقابل مسلما فکر من را کپی نمیکند
یعنی مانند من فکر نمیکند .
هردو میتوانیم فکر همدیگر را در قالب کلام با تمایل بشنویم زیرا به تفاوت باور داریم .
هر دو آزادی بیان داریم و میتوانیم نظرمان را بگوئیم .
هیچ کس سعی درقانع کردن دیگری نمیکند
و میدانیم
1
گوش دادن با عکسالعمل مغایراست
2
استدلال بمعنی دلیل تراشی و توجیه نیست
3
احتمال بمعنی امکان نیست
میدانیم که هر انسانی میتواند اشتباه کند ،
درصورت اشتباه میتوانیم بیدرنگ به ترمیم آن اقدام کنیم .
پشیمانی خود را از عمل انجام شده
صمیمانه اظهار میداریم و سعی میکنیم
احساس شرممان را نشان دهيم .
مسئولیت اشتباه را از صمیم قلب میپذیریم
و شفاف بیان ميکنيم
که نباید این کار را با تو میکردم ، کارم اشتباه بود.
اطمینان میدهیم که دیگر چنین کارئ را انجام نخواهیمداد،
اگر بار دوم در چنین موقعیتی قرار بگیریم ،
کاملا عکسالعمل متفاوتی خواهیم داشت.
رنجش اشتباهمان را بطریقی از دل همراهمان درمیاوریم
از این که با عمل اشتباه، همسوی خود را مایوس کردهایم
تقاضای بخشش میکنیم .
رهگذر
