۱۴۰۴ تیر ۲۵, چهارشنبه

حلقه یا انگشتر

 
حلقه

حمله‌ی داغی
از پرستش‌گاهِ همیشه‌های‌ تو
از معبدی پنهان در فرودِ تپّه‌ی دخترانه‌ام
 نوک پستان‌هایم را دربر می‌گیرد

این چشمه‌های لذت
به سفتی همیشه‌گی‌شان در سرانگشانت
  به نرمیِ ابریشمین‌شان برای لبانت
 برمی‌گردند
هنر مکیدن را در سقِّ دهان تو خاطر‌نشان می‌کنند

تا نسیم آرام بسترمان را بلرزانم
خم می‌شوم
 بوسه میزنم
 بر چین ملافه‌ی عشق‌بازیِ شبان‌گاهان‌مان

ناگهان 
گرمای مهربانیِ آغوشت 
پسِ پشت انحنای نرم‌گاه مخملین‌ تن‌ام
می‌گذرد

تکیه می‌‌دهم
 برآمده‌گیِ نرم‌گاهم را 
به‌صمیمیت خواهش دل‌برانه‌ی آغوش تو

هیچ حرکتی وابسته به تن و جانم‌ نیست
 که نتوانم دل‌خواسته پیش‌کش تو کنم 

می‌فشارم
قوس بوسه‌گاه همیشه‌گی تو را
به‌ تپش‌های بی‌تابیِ آغوش‌ات
شکاف نازک میان گونه‌های گُردِ شگفت‌انگیزم
هوس‌مندانه، تمنامندیِ الف آرزوی تو را می‌ستاید

هر دو از معصومانه‌گی عشق
هم‌آهنگ
لذت می‌برند

آن سختِ خوش‌تراش
 آن منبع الهام عشق 
با هر نوازشی، هدیه‌ی تازه‌ای می‌لغزاند 
به حلقه‌ی انگشتر خواهشِ دوشیزه‌گیِ من 

من با تمام تن‌‌کامه‌گی‌ام
 در انتظار لذتِ شیرینِ آن درد لحظه‌ایِ دل‌پذیر
تسلیم دل‌خواسته‌ی تو-ام

تاجِ سرش را 
در حلقه‌ی پیمان دل‌داده‌گی‌مان می‌خواهم
که تلاقیِ حلقه‌ی نامزدیِ لحظه
با الف آرزو را
از پسِ  چشمان تو 
بنگرم

هوس را در نرمیِ تیزی
لمس کنم
طعمِ لذت خواستن را
بچشم

ایزد‌بانوی طبیعت وحشی
شیار نازکم را بارور می‌کند،
 آب ساکن در چشمه‌سار پنهان لای ران‌هایم را
به‌جنبش در می‌آورد
فراسوی اراده‌ی
 من و تو

هربار بیش‌تر از نخستین‌بار لذت می‌برم
 و با ریختن شهد زندگی بکام تو
تو را به سَروَرانه‌گی 
و
خودم را
‌به زنانه‌گی‌ام
 به‌خویشتنم
می‌رسانم

رهگذر

شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

چشمه‌سار خواهش

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان