۱۴۰۴ مرداد ۱۰, جمعه

طغیان

   

  
  از نت‌های موسیقیِ تنم  
 آهنگ عاشقانه می‌‌نوازد
 مضراب خوش‌دستی

خطوط خیس ترانه‌ 
در تنگنای استوانه،‌ 
 نقطه‌های اوج را جابه‌جا می‌کنند

رودخانه تسخیرمی‌شود
موج، 
دریا را می‌لرزاند 

 تپه‌ها درانتظار چنگ انگشتان
    دست‌ها نیازمند نوازش درّه
 چشم به‌راه تو-اند

 آمدن من طغیانی می‌افروزد
 واژه به‌حرف‌ بریده بدل می‌شود

 جیغ‌ام هرچه بلندتر
کلامم بی‌معناتر

لحجه‌‌ام زیباترین صداست به‌ما‌هیِ زیر آب
 که می‌ریزاند مرا
مانند تن‌پوش خیس آبشاران

رهگذر

https://www.facebook.com/didar.didareto


هوای چشمانت

  


هوای چشمانت

از مشرق آغوشم طلوع می‌کند

به‌مرزهای اوج پستان‌هایم

روی لبانم، لای لبانم، درز لبانم

  لبالب می‌ریزد


طعم بوسه هنگام اوج بی‌اراده‌گی

 نوک پرگار در نقطه‌ی داغ آتشدان 


شکاف ماه بی‌‌شکیبای بوسه‌است

عطر الف قامت

و 

صدای موج را می‌شنود


رهگذر 

https://www.facebook.com/didar.didareto

برهنه



 مرا تن کن

وبوسه‌هایت را روی

تنم بنویس


پستان‌هایم را

ازدرون شعرهای

برهنه‌ات

بیرون بکش

و آرام آرامم بنویس


توصیف لطیف

موهایم راکه باز می‌کنی

تارتارش را به‌نواز

تا گره بخورد

انگشتانت


هدا خموش

https://www.facebook.com/didar.didareto

من و تو

  


،میان من و تو،


قلمی در لای لبانم

با نوشتن نگاهم

لابلای اندامم را

هر بار با واژه‌ی نگفته‌ی تازه‌ای 

به‌شکوفتن ونوس، لب‌خند می‌زند 


زنبق پشت طلوع شبنم بیدار می‌شود 

آن‌وقت مرا

با طعم بکارت، 

تکرار عطرتازه در بهار زنانه‌گی، 

در آن لحظه‌ی پیش از اوج،

با آبی که برای پیراهن تو آورد‌ه‌‌ام 

نقاشی می‌کند 

و

من 

(زیر باران بازی می‌کنم)

ورای هرگونه کنترل و اراده‌ای 


مهمان دل خویشتن‌ایم 

ترانه‌ در  هر لرزی سهم توست 


زاویه‌ی حاده در اندک فاصله،

بدل به استوانه می‌گردد 

در انتظار آن اتفاق زیبا 


تو در تندیِ نفس‌های من آآآب می‌شوی


ميان من و تو، 

دیگر هیچ فاصله‌ای نمی‌ماند 


رهگذر

https://www.facebook.com/didar.didareto

دیدارتو

 


دیدار 

  آن‌گاه که طعم نفس‌هایت 
 روی لرز اندامم سُر می‌خورند
لای درزی به‌ شکوفائیِ غنچه، 
ترک برمی‌رارد

دیدن و بوئیدن غنچه در حال باز شدن
بوسه‌های الهه‌ی باران
لحظه‌هارا در غنچه خیس می‌کنند

رنگ زمان در تمشک  پستان‌هایم می‌لرزد
گل‌برگ‌های درونی و بیرونیِ زنبق
رنگین کمانی می‌شوند
در نگاه پروانه


ستایش این لحظه
بی‌هیچ سخنی
و

تشنه‌گیِ همیشه‌های صدف،

زیر آبشار،

سکوت فرود را

همانند

قله‌ی اوج دوست دارند


هیچ چیز نمی‌تواند مارا از هم جدا کند

این

آرمیدن در سکوت آینه است

(تمشک لذت، زیر دندان هم‌آغوشی)


رهگذر

 https://www.facebook.com/didar.didareto

خیال

 


 ،خیال،

دوستت دارم

چون خواب شيرين پگاه

که در جورچینیِ طاقچه‌ی رویاهایت

تکرار می‌شوم


دوستت دارم

زنانه

مانند کرانه‌ای، که امواج مرا

در آغوش می‌گیرد


دوست دارم تو را

هنگامی که برای دانه‌انگوری

دهن‌ات پرآب می‌شود


تابستان لای ران‌هایم

زمستان را پس پنجره تماشا می‌کند،

بیا

بیا  

آفتابم بر تو بتابد

و

من در سایه‌ی تو بیارامم


سرمستم از خیال تو  

شیر از پستان رویا می‌نوشم


(تا تو در آغوش من گل نکنی

فصل دخترانه‌ی من بهار نمی‌شود)


بیا

آواز لب‌هایت را که به‌لبانم سنجاق زدی  

پس دهم


بیا   

 گلوی جیغ‌هایم را که در آغوش تو جا گذاشته‌ام ،

پیدا کنم


تن من در آئینه‌ی شانه‌های تو

زنانه‌گیِ خود را زیباتر می‌بیند


بیا  

در خلوتی از واژه

آزاد شدن از قید زمان را تجربه کنیم

زمان را

در ثانیه‌های خيس ساعت شنی

که پرنده هنگام پروازش می‌چرخاند

و

بی‌آن‌که دور شود اوج می‌گيرد،

در آغوش من به‌بینیم


بیا  

 بیا

پرنده را از ترس غرق شدن

در آن برکه‌ی کوچک

برهانیم

،رهگذر،


https://www.facebook.com/didar.didareto

طعم آلبالو

 


 بوی سیب می‌دهد دهانت
مرا ببوس

برای فردایت

 طعم آلبالو کنار گذاشته‌ام


هدا خموش

https://www.facebook.com/didar.didareto

هزارتکّه‌ی نور



هزار تکّه‌ی نور

ایزد بانوی شوق در کهکشان اندام من
لذت‌شناسی
لذت‌ستانی تو را
 به‌کمال می‌رساند

من‌-خود نیز گرفتن را 
از دادن‌ام، یاد می‌گیرم
گرفتنِ لذتم، دادنِ لذت بتوست

تا عشق را بشناسم
تمنّای معصومانه‌ی هوس
 پروانه‌وار هم‌آغوشِ ایزد بانوی آتشم می‌کند
شهوت در اندام من
نیازمند مِهر تو،ست 

بعدش؟
یکی می‌شویم در هزار تکه‌ی نور
هم‌زمان در تپشِ‌های لُختِ یکی‌شدن
 می‌لرزیم

دیگر 
«من» و «تو»
نداریم

انگار که خودم را درون تو جا گذاشته‌باشم
لرزهای اوجم را پشت پلک‌های تو احساس می‌کنم

دوست‌داشتن تو 
در انتظار اوجِ من است 
من پیش از رسیدنت، گُر گرفته‌ام
از تصوّرِ آمدنت
از خاطره‌ی آن بوسه
که هنوزلای ران‌هایم زنده است

حالا؟
با این تنِ آرام 
با این دلِ ناآرامِ آرام‌شده
بگذار گونه‌هایت را به‌سینه‌ام
تا پستان‌هایم از نفس‌هایت بشنوند
که چرا هر بار بیش از نخستین‌بار 
عاشقت می‌شوم

رهگذر

به‌یاد شاملو

  


(شاملو معتقد بود ترجمه صرفاً انتقال معنا نیست، 

بل‌که بازآفرینی دوباره‌ی اثر در زبان مقصد است. 

او به‌ویژه به موسیقی زبان اصلی حساس بود 

و می‌کوشید آن را در فارسی بازسازی کند، 

حتی اگر این به معنای انتخاب واژه‌ها و ساختارهایی تازه)

باشد.

خصیصه‌های تولید شعر شاملو


دکتر بیژن باران
مقدمه
 شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست
ولی ۶۰ سال کار ادبی او ۲ برابر تعداد سال‌های صاحب سطر
 (بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی)
می باشد
 اگر فردوسی واژه‌های خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ 
شاملو واژه‌های زبان محاوره‌ای تهرانی را در کتاب کوچه
موازی کار سترگ لغتنامه دهخدا، گردآوری کرد
در آثار ادبی خود بکار برد
کتاب کوچه بصورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت به مرور خواهد آمد
نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد
در این جستار ۳ خصیصه شاملو درباره‌ی شعر – که از او حضورا شنیده ام
واشکافی می‌شوند
کوتاهی طولی شعر- متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدت خواننده
دستنویس اولین شعر- تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ
زمزمه خوانش شعر- کاربرد تلفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ
مسئله‌ی کوتاهی طولی شعر بمعنی فرم با محدودیت تعداد سطرها در ۱-۲ مفصل می‌باشد
محتوای آن، فکر کتره‌ای متجانس با عواطف لحظه‌ای شاعر است. 
مثلا 
چهارپاره، سه‌لختی هایکو، دوبیتی رباعی، قطعه، طرح و شبانه 
شکل‌های کوتاه شعر-اند که از قرون وسطا تا عصر مدرن بکار می‌روند
 غزل، تصنیف و ترانه مدرن‌هم با کوتاهی شعر، تاثیر آن‌را تشدید می‌کنند.
کوتاهی شعر با امکان مانایی در حافظه کوتاه مدت خواننده
 در زمان و گنجایش متناسب است
فاصله فکر تا بیان کلامی در نویسش ویراست/ ورژن نهایی شعر 
هرچه کوتاه‌تر از نظر زمانی باشد؛ غلظت و خلوص عاطفی شعر بیش‌تر است
البته این کوتاهی زمان نیاز به تجربه ممتد و استعداد شاعری فراوان دارد
 نیز دستکاری شعر بنا به هنجارهای سنن
 عروض بومی، اصول زیبایی‌شناسی حهانی، 
ابداعات آرایه‌های ادبی فردی به زمان و داوری مشعر نیاز دارد
 این طول زمانی بین فکر تا بیان، با تکرار دوباره‌نویسی و ویرایش
 به لغزش دور شونده پی‌درپی از مبدا فکری می انجامد
 باعث دوری شکل نهایی شعر از فکر آغازین می‌شود
زمزمه‌ی شعر
 رابطه بین تولید دهانی/ صوتی شعر و دریافت گوشی است 
که حافظه‌های حس بصر، سمع، عاطفه را فعال می‌کند
زمزمه‌ی شعر بهنگام خوانش، صدا را از گوش به حافظه سمعی و حافظه زبانی میرساند
 در حالی‌که خوانش بی‌صدای شعر با چشم، تصویر واژه‌ها را به حافظه بصری برده
حافظه زبانی را فعال می‌کند
 پس افزون بر مفاهیم زبانی، حس‌گرهای سر صوت و تصویر راهم با بار عاطفی
 به مشعر ترابری می‌کنند
 از این‌رو می‌تواند مدارهای بسته/ فیدبک در سر را برای درک همه جانبه‌ی شعر
 در مثلث ورنیکه در مغز چپ فعال کند
اکنون ۳ خصیصه‌ی
 کوتاهی
عدم دستکاری
  زمزمه
 در شعر شاملو واشکافی می‌شوند
کوتاهی طولی. برای شاملو طول بهینه یک شعر بین رباعی و غزل است
 یعنی از ۴ تا ۱۴ سطر
 چرا؟ 
اکثر شعرهای ماندگار شاملو در ۱-۲ صفحه بیش‌تر نیستند
کوتاهی شعر را موثرتر در برانگیختن عاطفه و درک مفاهیم در خواننده می‌کند
 بساده‌گی در حافظه دراز مدت خواننده می‌ماند
رباعی و غزل نمونه‌های کوتاهی طولی شعر کلاسیک اند
 آن‌ها در ادبیات فارسی و برای توده‌های مردم بسیار اثرگذار بوده
 تا جایی‌که بیت‌هایی برای کاربرد تجربه‌ی گذشته‌گان
 بصورت جملات قصار در زندگی روزمره بکار می‌روند
بهررو، از شعرهای بلندتر هم مانند قصیده و روایت 
فقط بیت یا نیم بیتی در حافظه عمومی بیش‌تر نمی‌ماند
این امر بخاطر محدودیت مقدار حافظه کوتاه مدت برای نیم دوجین مقوله تا چند دقیقه
 و نیز بهتر بخاطرآوردن آتی می‌باشد
 برای نمونه
 میازار موری.. و توانا بود.. فردوسی
انگیزه شعر در گذشته الهام نامیده می‌شد
 عصب‌های حافظه‌ی مغزی موجود زنده برای بقای محتوا 
بطور کتره‌ای فعال می‌شوند
 درست مانند کاربرد عضلات برای سلامت آن‌ها
در شبانه روز ۱۲ هزار فکر کتره‌ای در مغز فعال شده که بخش بصری آن 
به‌صورت خواب دیده می‌شوند
 بخاطر امری محیطی یا ذهنی، گیردادن مشعر به برخی از فکرهای کتره ای
 منبع درونی شعر در حافظه‌کاری است
پس کوتاهی شعر متناظر با فکر کتره‌ای حول‌وحوش 
توجه، تمرکز، مراقبه شاعرانه بوده که طولانی کردن شعر از ترکیب چند فکر کتره‌ای
نیازهای زبانی، سنن شعری محصول شعری را از تازه‌گی فکر ادبی آن دور می‌کند
 این فاصله اندازی مشعرانه فکر را در بیان بیات می‌کند
واسطه بین فکر و بیان را ضخیم‌تر می‌کند
البته این یک نوع شعر است که شاملو آن را طرح یا شبانه می‌نامد
شعر روایی و تصویری هم وجود دارد که می‌تواند بسیار بلند باشد
 از فردوسی گرفته تا اخوان، فروغ، سهراب و نیما
 در شعر روایی خرد و مشعر ساختار روایتی، شخصیت‌ها و پلات را بر شعر سوار می‌کنند
در شعر تصویری راوی با شیوه پیوست مقوله ها، فضا، زمان به بیان محیط و اشیاء 
و با شیوه‌ی گسست به جهش از یک مقوله، محیط، زمان با فلاش‌بک به دیگری می‌پردازد
گاهی یک فکر برای طول یک غزل کوتاه است
 باید باشیوه‌هایی عقلانی مانند مقدمه، پند منتجه، تسبیح چند فکر مربوطه
آن‌را به تعداد بیت‌های متعارف افزایش داد
حافظ در برخی از غزلهایش چند فکر کتره‌ای فرّار را بصورت تسبیح ۲-۳ رباعی
 با تم‌های مستقل ولی با وحدت هنری سرهم بندی می‌کند
 بحث وحدت هنری یا هارمونی در حوصله نقد حاضر نیست
بررسی این سبک در برخی از غزل‌های حافظ فرصتی دیگر می‌طلبد
این نوآوری چنددیدگاهی، چندتمی، چندتوصیفی، چندراوی، چندصدایی حافظ را
 برخی از معاصرانش خرده گرفتند
حتی امر بر خود شاملو هم مشتبه شد تا به “تصحیح” این نوع غزل‌ها بپردازد
 او چند غزل با قافیه مشترک را گزیده؛ با محرم‌کردن موتیف‌های سطور، جابجایی بیت‌ها 
و تاکید بر یک موضوع، ابیات این غزل‌ها را بُر زده
چند غزل با وحدت موضوعی سرهم کرد تا آن‌ها یک‌دست شوند
نوآوری حافظ تجربه‌گرایی آنتونیونی ۱۹۱۲-۲۰۰۷م ، کارگردان شهیر ایتالیا را بیاد می آورد
این کارگردان معتقد بود گاهی با چند دوربین از زاویه‌های گوناگون 
باید موضوع/ سوژه را با نور روی فیلم سلولوید قرار داد
نام این فیلم با صحنه انفجار یک خانه از چند زاویه دید چند دوربین همزمان
 شاید رویداد یا نقطه زابریسکی ۱۹۷۰ باشد
عدم دستکاری
 لغزش در تغییرات تدریجی بیان کلامی بنا به هنجارهای ادبی بومی
 در دسترس مشعر مغز راست شاعر
 باعث دوری نسخه پایانی شعر از فکر آغازین می‌شود
در روند ویرایش چندباره، شعر عاطفی فردی به شعر فرهنگ جمعی سوق داده می‌شود
لذا در ورژن نهایی شعر چاپی، کیفیت عاطفی و صمیمیت فکر اولیه‌ی شعر تقلیل می‌یابد
طولانی‌تر کردن فاصله فکر الهامی تا نویسش نهایی در طیف ثنوی عاطفه
زبانبازی، شعر را به مصنوعیت می‌کشاند.
منبع
فیسبوک نویسنده

شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

چشمه‌سار خواهش

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان