مضراب خوشدستی
دریا را میلرزاند
دستها نیازمند نوازش درّه
چشم بهراه تو-اند
واژه بهحرف بریده بدل میشود
که میریزاند مرا
مانند تنپوش خیس آبشاران
هوای چشمانت
از مشرق آغوشم طلوع میکند
بهمرزهای اوج پستانهایم
روی لبانم، لای لبانم، درز لبانم
لبالب میریزد
طعم بوسه هنگام اوج بیارادهگی
نوک پرگار در نقطهی داغ آتشدان
شکاف ماه بیشکیبای بوسهاست
عطر الف قامت
و
صدای موج را میشنود
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto
وبوسههایت را روی
تنم بنویس
پستانهایم را
ازدرون شعرهای
برهنهات
بیرون بکش
و آرام آرامم بنویس
توصیف لطیف
موهایم راکه باز میکنی
تارتارش را بهنواز
تا گره بخورد
انگشتانت
هدا خموش
https://www.facebook.com/didar.didareto
،میان من و تو،
قلمی در لای لبانم
با نوشتن نگاهم
لابلای اندامم را
هر بار با واژهی نگفتهی تازهای
بهشکوفتن ونوس، لبخند میزند
زنبق پشت طلوع شبنم بیدار میشود
آنوقت مرا
با طعم بکارت،
تکرار عطرتازه در بهار زنانهگی،
در آن لحظهی پیش از اوج،
با آبی که برای پیراهن تو آوردهام
نقاشی میکند
و
من
(زیر باران بازی میکنم)
ورای هرگونه کنترل و ارادهای
مهمان دل خویشتنایم
ترانه در هر لرزی سهم توست
زاویهی حاده در اندک فاصله،
بدل به استوانه میگردد
در انتظار آن اتفاق زیبا
تو در تندیِ نفسهای من آآآب میشوی
ميان من و تو،
دیگر هیچ فاصلهای نمیماند
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto
تشنهگیِ همیشههای صدف،
زیر آبشار،
سکوت فرود را
همانند
قلهی اوج دوست دارند
هیچ چیز نمیتواند مارا از هم جدا کند
این
آرمیدن در سکوت آینه است
(تمشک لذت، زیر دندان همآغوشی)
رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto
دوستت دارم
چون خواب شيرين پگاه
که در جورچینیِ طاقچهی رویاهایت
تکرار میشوم
دوستت دارم
زنانه
مانند کرانهای، که امواج مرا
در آغوش میگیرد
دوست دارم تو را
هنگامی که برای دانهانگوری
دهنات پرآب میشود
تابستان لای رانهایم
زمستان را پس پنجره تماشا میکند،
بیا
بیا
آفتابم بر تو بتابد
و
من در سایهی تو بیارامم
سرمستم از خیال تو
شیر از پستان رویا مینوشم
(تا تو در آغوش من گل نکنی
فصل دخترانهی من بهار نمیشود)
بیا
آواز لبهایت را که بهلبانم سنجاق زدی
پس دهم
بیا
گلوی جیغهایم را که در آغوش تو جا گذاشتهام ،
پیدا کنم
تن من در آئینهی شانههای تو
زنانهگیِ خود را زیباتر میبیند
بیا
در خلوتی از واژه
آزاد شدن از قید زمان را تجربه کنیم
زمان را
در ثانیههای خيس ساعت شنی
که پرنده هنگام پروازش میچرخاند
و
بیآنکه دور شود اوج میگيرد،
در آغوش من بهبینیم
بیا
بیا
پرنده را از ترس غرق شدن
در آن برکهی کوچک
برهانیم
،رهگذر،
https://www.facebook.com/didar.didareto
برای فردایت
طعم آلبالو کنار گذاشتهام
هدا خموش
https://www.facebook.com/didar.didareto
(شاملو معتقد بود ترجمه صرفاً انتقال معنا نیست،
بلکه بازآفرینی دوبارهی اثر در زبان مقصد است.
او بهویژه به موسیقی زبان اصلی حساس بود
و میکوشید آن را در فارسی بازسازی کند،
حتی اگر این به معنای انتخاب واژهها و ساختارهایی تازه)
باشد.
خصیصههای تولید شعر شاملو
چشمهسار خواهش در بستر بیدار-لحظهی من سلام سپیدهدمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانهی تنم چمنی است سرسبز در آغوش شبنم سح...