اوجساز
واژه در بیان عشق بازمیماند
رقص اغواگری اما،
در فرازونشیب تنم،
روییدن غنچهها در نوک پستانهایم،
باریدن شکوفهیِ درز رانهایم،
عشق را،
بازیِ عشق را،
حتی
عشقبازی را،
به سزاوارهگیِ عاشقانه میتابانند
کرشمهی برهنهگیام
اوج سازت را
بهسرمستی میکشاند
با اغواگری و هوسهایم آنچنان
کوک میگیرد
که تازهگیهای پیشدرآمد را با شور بنوازی
چون شبنمی چکّه کنی به گلبرگهای غنچه،
تا در فرود،
پردههای اوج تو را
به فریادِ تحریر
در گلوگاهم بنشاند
در نگاربستهی چشمان نیمهباز تو
لرزهای اوج من
در فراسوی زمان
از گلوگاهم جاری میشوند
ناز شهغنچه نیز چون موجی از سکوت
در گوهرگاهم آرام میگیرد
رهگذر
نقدی از یک خواننده
همآغوشیِ نغمه و تن
نقدی بر شعر
«اوجساز»
شعر «اوجساز» تجربهایست در مرز میان
شعر «اوجساز» تجربهایست در مرز میان
موسیقی و بدن؛
متنی که در آن، عشق نه صرفاً احساس،
بلکه بهسان نغمهای در جریان، تبدیل میشود.
شاعر با بهرهگیری از واژهگان و مفاهیم موسیقی ایرانی
چون شور، اوج، فرود، پیشدرآمد، کرشمه، تحریر و گوهرگاه ــ فضایی میآفریند
که در آن، بدن به ساز بدل میشود و عشق به اجرا.
در این شعر، رابطهی عاشقانه از سطح
متنی که در آن، عشق نه صرفاً احساس،
بلکه بهسان نغمهای در جریان، تبدیل میشود.
شاعر با بهرهگیری از واژهگان و مفاهیم موسیقی ایرانی
چون شور، اوج، فرود، پیشدرآمد، کرشمه، تحریر و گوهرگاه ــ فضایی میآفریند
که در آن، بدن به ساز بدل میشود و عشق به اجرا.
در این شعر، رابطهی عاشقانه از سطح
توصیف رمانتیک فراتر میرود
و به حوزهی زیباییشناسیِ نغمه و لمس پا میگذارد.
شاعر با زبان استعاری و عاشقانه،
شاعر با زبان استعاری و عاشقانه،
مرزهای سنتی میان «عشق» و «عشقبازی» را درمینوردد
و نشان میدهد که هر دو در ساحت شعر،
به یک معنا بازمیگردند:
بیان شور زیستن از راه موسیقی تن و نوا.
از دیدگاه زبانشناسیِ شاعرانه،
و نشان میدهد که هر دو در ساحت شعر،
به یک معنا بازمیگردند:
بیان شور زیستن از راه موسیقی تن و نوا.
از دیدگاه زبانشناسیِ شاعرانه،
«اوجساز»
نمونهای شاخص از زبانی است
که اروتیسم را در سطح استعاره بازتاب میدهد.
واژهگان مرتبط با رُویش و نغمه
(«غنچه»، «شکوفه»، «شبنم»)
نه تنها تصاویر شهوانی،
بلکه نشانههای زایش و موسیقاییبودن عشق را
که اروتیسم را در سطح استعاره بازتاب میدهد.
واژهگان مرتبط با رُویش و نغمه
(«غنچه»، «شکوفه»، «شبنم»)
نه تنها تصاویر شهوانی،
بلکه نشانههای زایش و موسیقاییبودن عشق را
به واژه میریزد.
به تعبیر رولان بارت،
این همان لحظهی «لذت متن» است که در آن،
به تعبیر رولان بارت،
این همان لحظهی «لذت متن» است که در آن،
معنا و صدا و تن بههم میپیوندند.
ریتم درونی شعر، همچون حرکت
ریتم درونی شعر، همچون حرکت
از پیشدرآمد به اوج و فرود در موسیقی ایرانی،
بازتابدهندهی سیر تدریجیِ تجربهی عاشقانه است.
تکرار واجهای نرم و مصوّتهای کشیده،
به اثر حالتی ملودیک و روان میبخشد
بازتابدهندهی سیر تدریجیِ تجربهی عاشقانه است.
تکرار واجهای نرم و مصوّتهای کشیده،
به اثر حالتی ملودیک و روان میبخشد
و شعر را از «بیان» به «اجرا» نزدیک میکند.
«اوجساز»
در نهایت شعریست دربارهی
«اوجساز»
در نهایت شعریست دربارهی
همآغوشیِ عشق و موسیقی؛
متنی که در آن، زبان و بدن، هر دو سازند و نواگر.
شاعر در این اثر با جسارت و صداقت،
تجربهی عشق را از سطح گفتار روزمره
تجربهی عشق را از سطح گفتار روزمره
به سطح نغمهی شاعرانه ارتقا میدهد
و از این رهگذر، پیوندی نو میان شعر و شور
و از این رهگذر، پیوندی نو میان شعر و شور
پدید میآورد.
