۱۴۰۴ آبان ۱۶, جمعه

همسرخوش‌خواهی



همسرخوش‌خواهی

(کاکولدیسم)

در جهانی که عشق را با زنجیر تعریف کرده‌اند،

من به پرواز ایمان آورده‌ام.

نه پروازی برای گریز،

که پروازی

 برای

 دیدن زیبائی‌ها در اوج

برای 

فهمیدن و درک‌کردن «دگر خود»

برای

 آشنائی به‌احساس دیگرباشنده‌گان

و برای

 نوشدننِ‌ پی‌درپی


قرن‌های هجده و نوزده که به لذت‌ها و کام‌جوئی‌های انسان معنا می‌دادند

متفاوت با طرز تفکر مفهومی انسان امروز بود.

تا چندی پیش موضوعاتی مانند (همسرخوش‌خواهی) در رسانه‌های بزرگ جهان 

کمتر دیده می‌شد و اغلب با شرم و برچسب‌های منفی همراه بود. 

اما با تغییر نگرش‌ها به (تک‌همسری) و افزایش گفت‌وگو 

درباره‌ی تنوع روابط،

 توجه به‌این رابطه نیز بیش‌تر شد.

گزارش‌های رسانه‌ایِ پُرمخاطب و پژوهش‌ها، نشان می‌دهند 

که بخش بزرگی از جوامع به انواع روابطِ

 غیر تک‌همسریِ اخلاقی 

علاقه‌مند‌-اند

و طرح این رابطه‌، یک پرسش اجتماعی‌‌ست

 که متخصصان، پژوهش‌گرانه به‌آن می‌پردازند.


(همسرخوش‌خواهی)

واژه‌ای‌ست نو،

اما

تازه‌گی‌هایش، بیش‌تراز هر تازه‌ای، ریشه‌ در دل آنانی دارد

که عشق را نه در مالکیت،

بل‌که در تماشای شکوفاییِ «دگر» خود می‌جویند.


در این زیست نو، 

(همسرخوش‌خواهی)

الهه‌وار تندیسی به نگهبانیِ عشق است


عشق را نه در قفل‌ها،

که در کلیدها جست‌وجو باید کرد

دل، اگر آزاد باشد

وفاداری‌اش ژرف‌تر است.


این بازتعریفی‌ از عشق است

 که در آن «من» و«تو» به «ما»ئی می‌رسند 

که مرزهای سنت را پشت سر گذاشته‌اند.


   آزاده‌گیِ این نگاه

به عاشق‌‌ومعشوق اجازه‌ی پرواز می‌دهد،

نه از سر بی‌نیازی،

که از سر عشق.

در این نگاهِ بهزیستیِ نو،

عشق، آوردگاه نبرد نیست.

نه برای برتری

نه برای رقابت

نه برای تسلط غیر دل‌خواه،

نه مالکیت

بل‌که گاه‌گاهی

 باغی در آستان سرد داوری‌های کهنه،،،،، بوستانی‌ست آرام

 که عاشق‌ومعشوق دست اندر دست‌ِ هم

هر لحظه با نگاهی تازه

غنچه و شاخه را از نو می‌رویانند

که درهمه‌ی فصل‌های جهان

 بهارانه‌ باشند


ارزش این نگاه به رابطه‌ی انسانی، در آن است 

که باور به‌خویشتن و آزاده‌گی، سخت‌تر از تصاحب است.


تاریخچه و تحول اجتماعیِ

ریشه‌ی تاریخی این واژه به پرنده فاخته نسبت داده می‌شود

 که تخم خود را در لانه‌ی پرنده‌ی دیگر می‌گذارد. 

در نتیجه، برداشت فرهنگی مسلط این بوده که مردِ یا زن کاکولد 

از عهده‌یِ نیازهای جنسی شریکش برنمی‌آید.

و این داوری‌های ناآگاهانه در فرهنگ پیشامدرن جوامع، تاثیر گذاشته‌

 و تا امروز هم آثار منفی‌شان در زبان، طنز و رسانه‌ها قابل مشاهده است.


اما از اوایل قرن بیست‌ویکم فضای عمومی جوامع پیش‌رفته،

 در باره‌ی تنوع جنسی و رابطه‌‌ی انسان‌ها تغییر کرد.


در جهان فاخته‌گرا، 

لذت‌ستانی همسر از دیگری

طعم شرابی‌ست

   به سرمستیِ عاشقانه،


 پنجره‌ای‌ست 

رو به‌زیبائی انتخاب و آگاهی از لذت.


تجربه‌های زیسته و مصاحبه‌های مختلف با زوج‌هایی

 که سبک‌هایی hotwifing یا cuckolding را زندگی می‌کنند

 نشان می‌دهد که اکثریت آن‌ها افراد شاداب و سالمی هستند

 و از عهده‌ی نیازهای جنسیِ همدیگر به‌خوبی و شادمانی برمی‌آیند.

اما

 انگیزه‌‌شان در این رابطه،

رهائی از شرم جامعه‌بودن و تکاپوی جنسی است

مواجهه با تابو و معنادادن به‌آن‌‌چه که هستند

 و تفاوت‌شان با اکثریت جامعه، آن‌ها را به‌خودشان می‌رساند،

 شور‌و‌شوق می‌آموزد، 

و آن‌ها می‌آموزند که تنها دل‌بسته‌یِ عشق باشند

 نه این که الزاما درگیر رابطه‌ی نارسا و ناسالم‌اند

بل‌که آن‌چه را که وجودشان انتظار می‌کشد، برمی‌آورند


مرد یا زنی که روزگاری عشق را 

با دیوارهای بلند مالکیت انسان‌ برانسان، تعریف می‌کرد،

 اکنون با پنجره‌ای باز به آسمان آبی

 به تماشای پرواز شریک زندگی‌اش می‌نشیند.

 نه از سر ضعف، 

که از قدرتِ فهم، 

از میلِ به آزادی،

تکیه بر حق انتخاب

 که از لذتِ مشاهده‌ی شادیِ دیگری،

 شادیِ درون خویش را ستایش می‌کند


چه‌گونه این رابطه‌

موضوع مدیای جهان شد؟

پژوهش‌های روان‌شناختی درباره‌ی فانتزی‌های کاکولدینگ بود 

که نشان داد این خیال‌پردازی‌ها فقط مختص مردان و زنان دگرجنس‌گرا نیست

 و در گروه‌های مختلف جنسی هم رخ می‌دهد. 


این تحقیقات همچنین تایید کردند

 که برای بخشی از افراد، 

این فانتزی‌ها و حتی تجربه‌های مبتنی بر تصمیم آگاهانه و رضایت طرفین

می‌تواند جزئی سالم و شاداب، از زندگی جنسی و عاطفی آن‌ها باشد. 


همزمان، داده‌های فرهنگی، مثل گزارش‌های سالانه‌ی جست‌وجو

 در وبسایت‌های بزرگ رابطه‌های جنسی، 

رشد چشم‌گیرعلاقه به این موضوع را نشان داده‌اند.


کتاب Justin Lehmiller 

با عنوان Tell Me What You Want نیز گزارش می‌دهد

 که درصد قابل توجهی از زنان و مردان، 

درباره‌ی لذت‌بخش بودن تماشای رابطه‌ی شریک‌ عاطفیِ خود

 با مرد یا زن دیگر، شکل لذت‌ستانی و تن‌سپاریِ آن‌ها

 خیال‌پردازی می‌کنند. 


این یافته‌ها هم‌راستا با افزایش بحث عمومی،

 درباره‌ی شکل‌های اخلاقیِ غیرتک‌همسری است

 و کمک می‌کند تا(همسر‌خوش‌خواهی) از حاشیه

 به‌متن گفت‌وگو بیاید. 


یکی دیگر از دگرگونی‌های چشم‌گیر،

 برجسته‌تر شدن نگاه زنانه‌گون، در مناسبات عاطفی و جنسی‌ست.


در گذشته، اکثرا مردان بودند که پیشنهاد شکل‌گیری و پویائیِ

 چنین روابطی را مطرح می‌کردند،


و زنان تنها در مقام پذیرش یا ردِّ آن، واکنشی منفعل داشتند.

اما در گزارش‌های تازه، شاهد صدای بلندتر و فعال‌تر زنان هستیم.


زنانی که با صراحت از حق انتخاب جنسی خود سخن می‌گویند

و این حق را امری طبیعی و بدیهی می‌دانند.


برخی حتی از آغاز آشنایی، 

خواهان رابطه‌ای هستند که بر پایه‌ی رضایت متقابل،

 آزادی‌های جنسیِ توافقی را در بطن زندگی خود داشته باشد.


برخی در این هم‌سوئی نمی‌توانند یا نمی‌خواهند

غیر از پیش‌بُرد و پرداختن به‌تمایلات وغرایز انسانی را به‌بینند.

اما

من با مرور چنین رابطه‌ای، 

پیش از هر پدیده‌ای، ستایشی از وارسته‌گی انسان می‌بینم،

که همیشه همراه با شور‌و‌گرماست.


البته «طرح این موضوع» به‌معنای تجویز همه‌گانی نیست،

 بل‌که به معنای واقع‌بینانه دیدن طیف تمایلات انسانی

 و یادگیری روش‌های سالم گفت‌وگو و شناختن حق انتخاب انسان‌هاست


این دگرگونیِ مفهومی، نقطه‌ی تمرکز را از فانتزیِ صرفِ مردانه
به سوی عاملیت و میل آگاهانه‌ی زنانه، سوق می‌دهد،
و گفت‌وگو را از قالب‌های فرسوده‌ی گذشته
به سوی مفاهیمی

 چون رضایت، اختیار، طراوت و نوآوری در طراحی رابطه می‌کشاند.


این یافته‌ها حتی برخی متخصصان را واداشته

 تا پیش‌فرض‌های اخلاقی و سوگیری‌های خود را بازبینی کنند.

که چنین رابطه‌ای

 به معنای خیانت و بی‌وفائی نیست. 

چون در معناومفهوم خیانت، 

پنهان‌کاری، نقض توافق و تخریب اعتماد وجود دارد. 


ولی در این هم‌سوئی

۱

 رضایت صریح طرفین، یعنی تصمیم آگاهانه‌ی مشترک،

۲

شفافیت کامل و مرزبندی روشن،

۳

 مراقبت عاطفی و پرهیز از هر آن‌چه اعتماد را تخریب می‌کند.

سه‌اصل

پایه‌‌ای، اساسی واخلاقیِ این رابطه هستند.


من این ویژه‌گی‌های بارز را، نه! بی‌وفائی،

بل‌که ژرفای وفاداریِ دل

و بازتاب آگاهی و آزاده‌گی هم‌سویان این رابطه می‌بینم


(همسرخوش‌خواهی)

یک رابطه‌ی پویای همآغوشی توافقی است

 بین یک زوج یا دو شریک عاطفی، که هر یک از آن‌ها

آزاد-اند با شخص سومی عشق‌بازی کنند

رابطه‌ای که مرزهای فرسوده‌ی سنّت مردسالاری و عرف معمول را پشت سر می‌گذارد.


در این رابطه، 

زوج با حفظ همه‌ی تعهدات یک زندگی‌مشترک،

آگاهانه، دل‌خواسته،

به همآغوشیِ شریک عاطفی‌‌‌اش با شخص دیگری 

برای رسیدن به لحظه‌های اوج لذت جنسی،

با تمام قلبِ سرشار از عشق، صمیمانه رضایت می‌دهد.


هم‌سویان رابطه، بیش‌تر از همه، به‌خواست خویشتن خود،

و سپس بیش‌تر ازخود به کامیابی و شادیِ همسر‌شان می‌پردازند.


 از لذت‌ستانی و لذت‌دهیِ شریک عاطفی‌‌شان

 در مهرورزی با شخص سوم را

بی‌رقابت و بی‌تردید با اشتیاق بی‌تاب و سیرنشدنی تماشا می‌کنند

شاید هم اهمیت شادی در نگاه آن‌هاست 

که این اتفاق زیبای همدلی،

 شورو‌شوق‌شان را بازتاب می‌دهد


این دقیقا همان حسّیِ است

که ما هنگام آماده‌کردن یک کیک لذیذ ‌یا دادن یک هدیه،

می‌خواهیم شادیِ گرفتن هدیه و لذت خوردن آن کیک را، 

در برق نگاه عزیزمان به‌بینیم


در این مورد نیز حس همسر همانند 

دادن یک هدیه و انتظارِ دیدن شادیِ آن در نگاه عزیز خویش است

 که با تمام قلب‌اش با اشتیاق کامل می‌خواهد به‌بیند 

که همآغوشی پارتنرش با جفت دیگرعشق‌بازی‌اش چه زیبائی‌هایی دارد؟

آیا آغوش‌نوازی آن شخص، رمز‌های زیبا‌گشائیِ تن همسرش را می‌‌تواند؟


حرکت غریزه در پیچ‌و‌تاب میانیِ تن‌ همسرش را

 در دایره‌ی بازوان سوم‌شخص، با تمام وجود، علاقه‌مندانه تماشا می‌کند

که جوانه‌های لرز، چه‌گونه تندتراز خون، اندام‌شان را می‌پیماید



«نگاه تماشاگر زن»

در تماشای مهرآغوشیِ همسر خود

 در تماس شوق آغوش‌نوازیِ زن دیگر

غنچه‌ی آرزوهای همیشه‌گی‌اش شکفته می‌شود 

آن هنگام که رگ نور شوهرش، بر لب شکاف آن زن می‌تابد

و با نرمی و نوازش، 

اوج فرورونده‌ی او، زاویه‌ی این‌چنین تنگ تازه‌آشنا را باز می‌کند


  نشان می‌دهند

که

 من مالک تو، نه!

 من عاشق تو-ام 

عشق من هرگز آزادی تو را محدود نمی‌کند


 باور دارم که شادی من از شادیِ توست

 و لذت می‌برم که تو را غرق لذت به‌بینم

به‌ ژرف‌ترین لذت‌های زندگی‌ام می‌رسم

آن‌هنگام که تشویق زن محبوبت را به‌دیوانه‌گی فَوَرانِ

  تو در اوج لذت می‌بینم


این نمایش تپنده‌ی نیروی مهر مردانه‌‌گیِ توست

بهترین و زیباترین آرزوهایم، 

نگاه به لذت‌بردنِ تو، در قله‌ی شادی‌‌هاست،


من لذت از این خاطره می‌گیرم

که در جورچینیِ فانتزی‌هایم جای خواهد گرفت. 


و به‌وجد می‌آید

از شوهرش که بسوی آغوش باز هم‌عطری دیگر، 

دعوت می‌شود

شاد است از این‌که، به‌بیند

مردش از جفت عشق‌بازی‌اش و نرم‌آغوشیِ او چگونه لذت می‌بَرَد؟

آن هنگام که شادیِ سرشار از هیجانِ عریان شدن آن زن را

با کشش دل نگاه می‌کند، 

چه‌برق شوقی در چشمانش باز می‌تابد؟


از لحظه‌‌های اوج ارگاسم زن و فوران انزال شریک زندگیِ خود، 

که در آغوش همدیگر غرق لذت‌اند

  احساس شادی و لذت بی‌نهایت می‌کند.

 

در این زیستِ نو،

من نه نگهبانِ عشق‌ام،

نه زندان‌بانِ دل.

من باغبانی‌ام،

که با آبیاریِ مهر

غنچه‌‌ی عشق دیگری را بر ساقه‌ی آزاد تو 

شکفته می‌‌خواهم.



«اشتیاق در نگاه مرد»

بی‌صدا می‌پرسد از خود


آیا داده‌های این همآغوشی

 رضایت‌بخشِ هردو هست ؟


لحظه‌ای که ریتم بر کمر می‌گیرند

  لذت‌دهیِ آمد‌و‌رفتِ آن‌دو به‌همدیگر

تمامِ جهان را در نگاه‌شان روشن می‌کند؟


همسرش با زیباترین حرکت در کمر،

 با چه هوس و ژرفای چه خواهشی، 

بیرون هم‌بازیِ دل‌برش را بدرون نرم‌راه خود می‌برد؟

 

آیا به‌آستانه‌ی ایستائی زمان رسیده‌اند؟

 یا هنوز آن زیبائیِ ناب را با ضربان آمیخته‌ی قلب همدیگر،

 ثانیه می‌شمارند؟


در انتظار لحظه‌ای است که احساس کند

همسرش چگونه موج دانه‌‌های باران او را

 در آغوش قطره‌های  ریز خود

 بر لابیای شکافش تا می‌کند؟


من تماشاگر خوش‌بختی‌ام

  محو تماشای شکفتن غنچه‌‌ی سوار بر ساقه،


خانم‌ها و مرد‌ها در چنین رابطه‌ای

 نفر سوم را در آغوش‌نوازی همسرشان، «خودمانند» احساس می‌کنند

که برای کشف ناشناخته‌ها و بازگشائیِ رمز زیبایی تن شریک عاطفی‌شان، 

آغوش‌بهم‌ می‌شود


لذت بردن از اوج لذت شریک عاطفی

 یکی از مفاهیم مهم در رابطه‌ی غیرتک‌همسری است


در تندی تپش‌های قلبشان 

شوروشوق لذت‌ستانی و لذت‌سپاری شریک عاطفی‌‌شان را

 با نگاه پی می‌گیرند


دیدنِ نوازش‌های نرم شخص سوم

 که همسرشان برای آماده‌گیِ اندامش می‌گیرد


و دانستن این‌که لحظه‌های آینده‌ی اندام او را

چه‌گونه سرشار از تن‌نازی‌ها و اغواگری‌های عاشقانه می‌کند


   پرتو ایستاده‌ی خورشید‌وار آن مرد

چه‌‌گونه با تماس شوق، چشمه‌گاه خواهش زن را گرم می‌کند

از زیباترین آرزوهاست


 چگونه‌گی شمشک در گذر از ناف نور را احساس می‌کنند

لحظه‌شماری می‌کنند 

که روشنیِ شادیِ این اتفاق زیبا 

 در چشمان همسرشان، کِی و چه‌گونه خانه می‌گیرد؟

چشم‌به‌راه اوج جیغ و فریاد شنیدن از ایشان-اند


 روئیدن مهر در برق چشمان آن‌دو را هر لحظه منتظر-اند

که درهم‌ تافتن اولین نگاه نرم ارگاسم

 و فوران فواره را در چشمان آن‌ها به‌بینند


 احساس اوج اولین ارگاسم و طوفان انزال آن‌ها در آغوش همدیگر

برای‌شان اهمیت و لذت مخصوصی دارد


این‌گونه که 

 تپش، در مثلث قلب همسر

بارِش، در دایره‌ی لابیای گرمش 

و بالا رفتنِ شربت تپنده‌یِ افرای سوم‌شخص

 از پله‌های احاطه‌ی دهلیز او

و گُر گرفتن ستاره در لای ران‌هایش 

یکی از لذت‌بخش‌ترین دریافت‌های قلبی و ذهنی است

و پرسش بی‌سخن از خود، 

هنگام تماشای عشق‌بازی 

  آیا گرمای غریزه، با حرکت نسیمانه‌ی دستان جفت‌ِ همآغوشیِ همسرشان 

زیر حریر پوست‌ او

 گرم‌ترشد؟ 

شعله‌‌ور شد؟

آب را به آتش می‌کشد؟

یا نه! هنوز

این نگاه، لذت‌بخش‌ترین جریان شادی،

زیباترترین منظره‌ی طبیعی،

آمیخته با آرامش‌ِ و فراسوی توصیفِ رقص جانانه‌ی دو انسان

در خلوت خاموشی‌است


من زندگی را در شایسته‌گیِ چنین می‌پرستم.

در این بهاران

من نه کنترل‌گرم

نه شکارچی.

من در هوای پرنده‌‌ای هستم

که در آغوش دل‌‌خواسته‌بازِمعشوقم 

پر می‌زند

و من مشتاقانه، زمزمه‌ی ستایش‌ او را می‌شنوم

و با صمیمیت عشق، به‌قلبم می‌سپارم


خانم‌ها

 در تماشای این عشق‌بازی 

به زیبائی‌هائی می‌رسند

که شکوه‌ این زیبائی، دل‌بسته‌گی سیری ناپذیری 

ارمغان‌شان می‌کند 


لذت‌ستانی شریکشان در آغوش دیگری

یکی از جانانه‌ترین لذت‌هاست

چون عشقی که به اشتراک گذاشته می‌شود،

همیشه عمیق‌تر از آن است که در انحصار بماند.


سوم‌شخص

حضور سوم‌شخص می‌تواند صرفا جنسی 

 یا گاهی به‌شکل موقت و دوستانه

 و یا حتی نوعی رابطه عاطفیِ احساسی باشد،


 انتخاب سوم‌شخص

 اغلب از طریق جامعه‌های آنلاین یا گروه‌های غیرتک‌همسری 

صورت می‌گیرد،

چنین انتخابی

(خانمی برای مرد و مردی برای خانم)

 از میان دوستانی که مورد علاقه‌ی زوج باشند نیز انجام می‌‌شود

که اکثر اوقات امن‌تر، صمیمی‌تر و دل‌خواسته‌تر است.

اما باید در نظر گرفت

که سازگاری اخلاقی و جنسی

و باورهایِ آمیخته با فانتزی و اروتیک زوج را با لبخند

و با کمال اشتیاق بپذیرد.


رعایت بهداشت جنسی و آزمایش‌های لازم،

احترام به مرزهای تعیین‌شده،

تعهد به حفظ محرمانه‌گی،

آگاهیِ کامل از تعریف دقیق نوع رابطه داشته‌باشد 


حتی با وجود ایجاد احساسات، 

رضایت زوج و مرزبندی‌های ایشان را رعایت کند


مهم‌تر این که

توان دادن پاسخ تمام اشکال هوس‌های آغوش‌نوازیِ زوج را داشته باشد

 و شایسته‌گیِ دادن لذتی را دارا باشد

 که در بایسته‌گی کام‌جوئی تنانه‌ی زوج است


این لذت می‌تواند

تماشای آغوش‌بهمیِ زن یا مرد با شخص انتخابی، 

 یا 

شنیدن خاموش گفت‌و‌گوی تن‌شان،

یا

 صدای ستایش‌ اندام همدیگر هنگام عشق‌ورزی‌،

یا 

آگاه بودنِ همزمان از رابطه‌ی لذت‌دهی و لذت‌‌ستانیِ آن‌ها،

و یا

  تعریف سوز لمس و بوسه‌های تب‌دارشان باشد

همانند شنیدن یک قصه‌ی عاشقانه


در این تن‌نوازی

کسی نگهبان دیگری نیست

 تماشاگر، 

شاد از پرواز آزاد هم‌پرواز خویش است

در آسمان دیگر، 

هم‌جفت، با ‌پرنده‌ی انتخابی‌شان.


جوانه‌های لرز‌ در هیجان تماشای این صحنه

 بدل به‌سرمستی از بالاترین شادی‌ها می‌شود

 

نمایش این مهرآغوشیِ زاویه‌ی پنهان هوس

 با سروِ ایستاده را

  یک صحنه‌ی خصوصی و منحصر به فردی‌ می‌دانند

 که همیشه‌ها در آرزوی آن-اند

 و روزهای در راه نیز همان آرزو را خواهند داشت 

 که جویباران زندگی را با هوس‌های خود،

 بهارانه و هیجان‌انگیز، جاری می‌کند.


برخی زوج‌ها 

فقط از طریق تخیل و گفت‌وگو، هنگام عشق‌بازیِ خودشان 

این فانتزی را بازآفرینی می‌کنند

بطور مثال

در آغوشِ نوازش‌های عاشقانه،

آنگاه که تن و جان‌شان به هم می‌پیوندند

و شور بازیِ عشق در اندام‌شان می‌پیچد،

زن با نگاهی پر از رمز و راز می‌پرسد:

اگر من می‌خواستم کسی دیگر را در این لحظه کنار خودم، در آغوش تو به‌بینم

که تو را به اوج لذت فَوَران برساند؟

و تو با بوسه‌باران لابیای مانور، مینور او، 

 تا اوج ارگاسم‌های آتشین زنجیره‌ای او، پرواز کنی

ومن محو تماشای این اتفاق دل‌انگیز و مهربان، بین شما باشم

او چه کسی‌ست

 که دلت بیش‌تر ازهمه برای آغوش‌نوازی‌ عاشقانه‌اش تنگ شده‌است؟


مرد، خیال‌پردازی‌اش را با یکی از دوستان مشترک‌شان 

بی‌پرده با آن لذت و هیجانی که احساس و آرزو می‌کند،

 در سخن می‌ریزد

توصیف شور‌و‌شوق عشق‌بازی، 

 همین واگویه‌ی ارگاسم‌های پی‌در‌پیِ دوست مشترکشان

در همآغوشی شوهر 

زن را به ژرف‌ترین لرزش‌های اوج

 و لذتِ یکی‌شدن می‌رساند.


گاهی مرد،

 برای آن‌که آتش عشق‌بازی را در تن و جان زنش شعله‌ورتر کند

و او را در موجی از فانتزی و لذت غرق، 

و از خود‌بی‌خودش کند،

با صدایی آرام و پرسشی اغواگر می‌‌پرسد:

اگر امشب، در آغوش من،

کسی دیگری می‌‌خواستی که با این حلقه‌ی نرم تو با اشتیاق لطیف عاشقانه، 

دل درآمیزد



  ‌و من تماشاگر این آرزومندی‌ ژرف دلم باشم

 که او چه‌گونه تو را به اوج ارگاسم‌های پیا‌پی همیشه‌گی‌ات می‌رساند؟

و تو چه‌گونه او را در دیوانه‌‌گیِ خود به قوی‌ترین فَوَران انزال می‌رسانی؟

چه کسی را آرزو می‌کردی؟


زن، با نرمی و جسارت،

 فانتزی خود را با اغواگری زنانه‌گون با شخص مورد علاقه‌اش

با کلامی آمیخته به شور 

 با نوازش شوهرش شروع می‌کند

و طوری که هم‌خودش و هم‌شوهرش

 از فانتزی عشق‌ورزی او با شخص محبوبش لذت به‌برند،

 شرح می‌دهد


هر دو باهم صمیمانه‌ترین عشق‌بازی‌‌شان را ادامه می‌‌دهند

 و با انسان‌های محبوب فانتزی‌شان به اوج دل‌خواه‌شان می‌رسند


البته این احساس، جنسیت ندارد

 نیاز به بلوغ فکری، عاطفی و اعتماد، همچنین توانایی پذیرش دارد

رهاکردن حس مالکیت نیز یکی از آزاده‌گی‌‌‌های این هم‌سوئی‌ست 


بعضی انسان‌ها از طریق

( همسر‌خوشخواهی)

به گرایش‌های پنهان خود پی می‌برند.

 دیدن شریک‌شان با فردی از جنس دیگر، 

بهانه‌ای برای مواجهه با فانتزی‌های همجنس‌گرایانه 

یا دوجنس‌گرایانه‌‌ی خود پیدا می‌کنند 

بدون این‌که الزاما وارد رابطه‌ی مستقیمی باشند. 

در برخی موقعیت‌ها، 

این موضوع با نقش‌آفرینی‌هایی مانند

 «بی‌اختیار به‌رابطه کشانده شدن» 

همراه است،

زن می‌تواند هنگام تماشای سوز لمس و بازی عشق شوهرش

 و بوسه‌لیسیِ او با خانم دیگر

  آماده‌گیِ ناگهانی پیدا کند و عشق‌بازی با آن‌ زن یا با هردو را آغاز کند،


یا مرد پیش‌بینی نشده

 با نگریستنِ دادن لذت زنش از نگین غنچه‌اش به گرمای لبان مرد دیگر


با تب‌و‌تاب میانیِ تن‌اش

  وارد همآغوشیِ آن‌ها شود و موفق به چشیدن یک لذت نا آشنای تازه‌ای باشد.


پس از پایان تجربه، زمان برای مراقبت احساسی ضروری است. 

زوج‌ها باید در آغوش هم باشند، 

 با تمام مسئولیت، احساسات یکدیگر را جدی بگیرند.

 اگر حسادت یا ناامنی به‌وجود آید، همان لحظه درباره‌اش حرف بزنند، 

ممکن است چیزی که امروز برای هر دو پارتنر، 

هیجان‌انگیز به نظر می‌رسد، 

فردا لذت‌اش را از دست داده باشد. 

بنابراین زوج‌ها باید مرتبا بازنگری کنند، 

گفتگوهای جدید داشته باشند، مخصوصا در مورد شخص سوم

که انتظار آینده‌شان از او در دادن و گرفتن لذت چه‌گونه است؟

 و چیست ؟

که رابطه را به تکامل و زیبائی دل‌خواه‌شان هدایت کنند 


شروع تدریجی و کم‌فشار

نیازی نیست از همان ابتدا وارد تجربه کامل شوید. 


بسیاری از زوج‌ها با روش‌های کم‌ریسک شروع می‌کنند:

گفتگوهای خیالی و صحبت از فانتزی‌های شخصی در رختخواب

نقش‌آفرینی و روایت داستان‌های تخیلی،


چت آنلاین با دیگری، بدون ملاقات حضوری


این مراحل به زوج‌ها کمک می‌کند قبل از تجربه واقعی،

 واکنش‌های خود را بشناسند، حس‌های خود را تربیت کنند و پرورش دهند

و مرزهای‌شان را روشن‌تر کنند.


قبل از هر تجربه باید دقیقا روشن شود:

چه کارهایی مجاز هستند و چه کارهایی نه!


 آیا همسرمایل است تماشاگرانه در کنار تختخواب همآغوشی حضور داشته باشد

 یا خیر،

 تنها شنیدن صداهای همآغوشی بحد کافی برایش هیجان‌انگیز است


چه نوع تماس یا رابطه‌ای بعد از تجربه با شخص سوم 

خوش‌آیند، آرزومندانه و قابل پذیرشِ هر سه‌نفر است


چه جملات یا نقش‌آفرینی‌هایی درهمآغوشی

 باعث تحریک زیبائی‌های تن‌سپاری

یا احیانا برعکس، رسیدن به اوج لذت را کُندتر می‌کند


داشتن قوانین روشن از بسیاری سوتفاهم‌ جلوگیری می‌کند.


حسادت و ناامنی

بزرگ‌ترین مانع در چنین روابطی، تربیت‌نشده‌گیِ حسادت است.

 حتی اگر در ابتدا هر دو طرف با رضایت وارد این مسیر شوند، 

مواجهه‌ی واقعی با حضور شخص سوم 

می‌تواند احساساتی مثل ترسِ از دست دادنِ شریک زندگی،

 مقایسه جنسی و عاطفی، 

ناامنی شدیدی را ایجاد کند. 

بسیاری از زوج‌ها در همین مرحله متوجه می‌شوند

 که باید حس‌های‌شان را تربیت و هماهنگ کنند 

هیچ حسّی در وجود انسان بی‌هوده یا مضر نیست

شناخت حس‌ها و آگاهی از چه‌گونه‌گی کاربٰرد آن‌ها یکی از مهم‌ترین 

مسئولیت‌هایِ زندگیِ انسانی است.

تا زیبائی و لذت رابطه‌شان کم‌رنگ نشود.


در مکتب عشق، حسادت شاگردی‌ست سرکش،

که اگر با نگاه مهر بشناسیم و به‌پرورانیم

 به مقام پیر دانائی می‌رسد.

که درس نخستین‌اش این است

عشق نه آوردگاه رقابت و برتری

که آغوشی‌ست برای 

بازی عشق

و مراقبت از معشوق

در زیبائیِ چنین، 

چرا مجالی به مقایسه دهیم؟

حسادت،

 زنگِ ناقوسی‌ست بر درِ دل،

تا یاد آوَرَد:

عشق، مراقبت می‌خواهد،

نه مالکیت.


لذت از تحقیر

بخشی از کسانی که

 (همسر‌خوش‌خواهی)

 را تجربه می‌کنند، بدون دخالت جنسیت‌شان

 از نقش «ضعیف‌تر بودن» لذت می‌برند. آن‌ها در موقعیتی قرار می‌گیرند

که این تجربه، نوعی ساب‌میسیو است؛ 

یعنی لذت از تحقیر در یک چارچوب توافقی.

 این افراد در زندگیِ روزمرّه‌یِ خود اکثرا در مقام‌های بالا و امری زندگی می‌کنند 

مانند مقام‌های ریاست‌ ادارات و روسای مجامع اجتماعی…..

و احساس‌شان در این رابطه این است

که با واگذاری قدرت، فشارهای روانی روزمره را از دوش خود برمی‌دارند

و به آرامش دل‌خواه‌شان می‌رسند.

۱۴۰۴ آبان ۹, جمعه

مرا در آغوش گیر

 


مرا در آغوش‌ گیر
تا برسی به‌خواهش چیدن سیب من

مرا در آغوش‌ گیر
تا تورا لبریز کنم از آنچه که نداری
تا برای تو شب بیافرینم و قطعه أبری بر فراز

مرا در آغوش‌ گیر
تا فراموشت شود که خواهش دوگانه‌گی نیست
شاخه‌‌ی آرزوی غنچه‌های من در توست
اگرچیره‌شد بر من زندگی
در آغوش تو

زندگی دیگری نصیب من خواهد شد

مرا در آغوش بگیر

جمانه حداد

مصدق و تُندروان مذهبی

 

 مصدق و قاتل کسروی

مناسباتِ گروه‌های سیاسیِ ایران 
در اولین دهۀ پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی، 
حاوی نکاتی بسیار قابل تأمل‌ و عبرت‌انگیز است. 
یکی از این موارد، روابط کسانی چون دکتر محمد مصدق
 با گروه‌های تندروی مذهبی مانند فدائیان اسلام 
و نیز آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی است. 
خاطرات مهدی عراقی
 (یکی از اعضای گروه تروریستی فدائیان اسلام) 
از نحوۀ تعامل مصدق با مذهبیون و نیز چگونه‌گی استفادۀ این گروه‌ها
 از اعتبار و نیروی عملیاتی یکدیگر به‌منظور 
نیل به مقصود سیاسیِ بعضاً متفاوت، 
نمایی از پیچیده‌گی و ماهیتِ چندبُعدیِ تحولات سیاسی آن دورۀ تاریخی است. 
مهدی عراقی،
 یکی از اعضای فدائیان اسلام در دهۀ 20 خورشیدی
 و از پایه‌گذاران مؤتلفۀ اسلامی است
 که در دهه 40 در ترور نخست وزیر وقت، 
حسنعلی منصور نیز نقش ایفا کرده 
و به زندان محکوم شده بود. 
وی کمی پیش از فاجعۀ بهمن 57،
 از زندان آزاد و راهی پاریس می‌شود
 و سرانجام همراه با خمینی به‌ایران بازمی‌گردد. 
کتاب "ناگفته‌ها" حاصل چند مصاحبه با وی در پاریس، 
راجع به‌فعالیت سیاسی و همکاری در گروه‌های تروریستی چون
 "فدائیان اسلام"
 و مؤتلفۀ اسلامی" است.
عراقی روایت می‌کند؛ 
پس از آن‌که شاه 
با عضویت کاشانی در مجلس سنا مخالفت نمود، 
کاشانی خواهان حمایت فدائیان اسلام از 
مصدق، بقایی، مکی، حائری‌زاده، نریمان، شایگان 
و آزاد در انتخابات مجلس شورای ملی می‌شود 
و با این استدلال که تا تربیت رجال زبدۀ سیاسی 
که مذهبی هم باشند، 
نواب‌صفوی را متقاعد به حمایت از این اشخاص می‌کند. 
مصدق نیز طی نامه‌ای به‌نواب صفوی از وی درخواست می‌کند 
که دوستانش را به‌منظور همراهی مصدق 
در مراجعت به دربار
 در اختیار مصدق بگذارد

این‌جاست که با تجمع فدائیان اسلام در منزل مصدق
  و نیز فراخوانی که پیش‌تر مصدق داده بود، 
در مهرماه 1328، جمعیتی در حدود 700 نفر شکل می‌گیرد
 و همراه با مصدق راهی دربار می‌شوند. 
اما در این میان کسی که به عنوان بزن‌بهادر و بادیگارد، 
زیر بازوی مصدق را گرفته، 
کسی نیست جز سید حسین امامی، 
قاتل مشهورِ احمد کسروی. 
در همین همراهی با مصدق است که سید حسین امامی
 در مشاجره با هژیر وزیر دربار، 
قول میدهد که وی را نیز به قتل برساند 
و در کم‌تر از یک ماه در آبان 1328 ، چنین نیز می‌کند. 
اما نکتۀ جالبی که شاید تا به‌حال
 کم‌تر بدان پرداخته شده باشد، 
تشکیل جبهه ملی با موافقت و حمایت مستقیم شخص محمدرضا شاه است. 
طرفه آن‌که نواب صفوی به‌همین جهت 
با جبهه ملی مخالفت می‌کند
 و میگوید
«تشکیلاتی که با موافقت پسر رضاخان بوجود آمده باشد برای ما ارزش ندارد»
آن‌چه در این‌جا قابل پرسش است، 
علت متوسل شدن فردی چون دکتر مصدق به‌عقب‌افتاده‌ترین
 و بی‌فرهنگ‌ترین افراد جامعه، 
و از آن بدتر همراهی یک قاتل و جنایت‌کار بدنام چون سید حسین امامی 
به‌عنوان محافط شخصی‌، در مراجعت به‌دربار است. 
چنانچه مشاهده می‌کنیم‌، 
این‌گونه اعتبار بخشیدن به‌یک قاتل از جانب مصدق، 
زمینه‌سازِ یک قتل سیاسی دیگر هم شد.
سید حسین امامی، لحظاتی پس از ترور هژیر وزیر دربار
در آبان 1328. وی چند روز بعد اعدام شد.
بنابراین هیچ عجیب نیست وقتی چندی بعد، 
حسین فاطمی در ستایش از قتل رزم آرا 
در سرمقالۀ "باختر امروز" چنین نوشت
 و سید حسین امامی را نیز مورد تمجید قرار داد :
«دست توانای يك مرد مجاهد و فداكار
 [خليل طهماسبي] 
طومار خيانت يك فرزند ناخلف وطن [رزم‌آرا] را درهم پيچيد؛
 و نقشه‌های مضر و خطرناك او را در دل خاك مدفون ساخت.
 گلوله‌ی خليل طهماسبي كه دنبالۀ تير سيدحسين امامی شهيد
 [قاتل احمد کسروی وهژير] بود،
 اين اثر را در ايران و در دنيا باقی گذاشت،
 كه اگر اجنبی غارت‌گر بخواهد از راه ديكتاتورتراشی، 
نفوذ ننگين و شرم‌آور خويش را به‌ملت ما تحميل كند، 
جوانان فداكار و مبارز [فداييان اسلام] به‌‌قيمت خون خود 
حاضر به‌ شستن لكه‌های بدنامی وطن خواهند بود.»
 بی پرنسیبی، عدم رعایت حداقل‌ها در شئون سیاسی
 و مصلحت پرستی برای رسیدن به‌هدف با هر وسیلۀ ممکن، 
بخشی از آسیب شناسی جریانات سیاسی وقت ایران است
 که دعوی آزادی‌خواهی و ملی‌گرایی نیز داشته‌اند. 
منبع
اسنادی که نمی خواهند ما ببینیم و برای نخستین بار ارائه
 می شود: 
روزنامه اطلاعات مورخ ۳ شهریور ۱۳۳۲: 
"دکتر سعید حکمت از پزشکی قانونی اعلام کرد
که بر اثر تیراندازی گارد منزل  محمد مصدق در روز ۲۸ مرداد به تظاهرات مخالفینش 
تعداد ۴۱ نفر کشته و ۷۵ نفر نیز زخمی شده اند‌"
در ضمن در این سند و اعلامیه ،اسامی کشته شدگان و
مجروحین نیز به چاپ رسیده است 
یک عمر توی گوش‌مان خواندند که " پیشوا" قهرمان آزادی خواهی و دموکراسی بوده 
و در دوره‌ی او آزادی بیان کامل حاکم بوده است.
فهرستی از مطبوعات توقیف شده در دوران دو ساله‌ی صدرات ایشان 
و به‌حکم حکومت نظامی! 
خدا رحم کرد که فقط دو سال کشورداری فرمود‌.
دو قوه از قوای سه گانه را غیرقانونی تعطیل کرد و این تعداد نشریه را هم بست.
ضمن این‌که تناسب دموکراسی و آزادی بیان را با برقراری حکومت نظامی نفهمیدیم
اما فهرست مطبوعات تعطیل شده در دو سال بهار آزادی محمد مصدق : 
(۱) آتش.          تابستان ۱۳۳۰
(۲) شورش   تابستان ۱۳۳۰
(۳) ملت ما    پاییز ۱۳۳۰
(۴) آیین     زمستان ۱۳۳۰
(۵) داد          مرداد ۱۳۳۱
(۶) حوادث            ۱۳۳۱
(۷) آزاد                 ۱۳۳۱
(۸) ستاره اسلام     ۱۳۳۲ 
(۹) آسیا         بهار ۱۳۳۲
-------------
دکتر هژیر تهرانی
صفحه‌ی تلگرام یدالله موقن

۱۴۰۴ آبان ۲, جمعه

راه ابر سپید

 راه ابر سپید

در آغاز خیال من است

که لحظه را روی سینه‌‌‌ات

سرشار از من می‌کند


در هوایِ سینه‌ات ابرهای سفیدِ تنم باروَر می‌شوند

تا راه دریا، زیر بوسه‌‌هایت گشوده شود


دل‌تنگیِ مخمل گیسوانم به‌انتظار خو گرفته اند

آن هنگام که ستاره‌‌ی لای ران‌هایم

با مِهرانگشتان‌ات مُهر می‌خورد


رهگذر
https://www.facebook.com/didar.didareto/
نگاه مریم انزلی به قطعه


آغازی در خیال؛
 (لحظه در سینه‌ی عشق)
شعر با جمله‌ای درخشان گشوده می‌شود:
«در آغاز خیال من است
که لحظه را روی سینه‌‌‌ات
سرشار از من می‌کند»
این‌جا، «آغاز» نه زمانی بیرونی، 
بل‌که لحظه‌ی حاضر (دم =آان) و درونی‌ست؛
فراسوی چرخه‌ی فصول،
 لحظه‌ای که جهان، از خیال شاعر زاده می‌شود.

«سینه» 
به‌منزله‌ی پناه‌گاه تپش، زندگی و جایگاه شکوفائیِ عشق است.

فعل
 «سرشار می‌کند» 
حسِ جاری‌شدن و پژواک لذت را در دل می‌نشاند. 
بدین‌گونه، شاعر با لطافتی زنانه‌گون،
 لحظه را از عشق به بازیِ عشق می‌کشاند؛ 
جایی که «من» در «تو» حل می‌شود و زمان، بوی تپش می‌گیرد.
 ابر و دریا؛ زایش عشق از تنِ ابر سپید است

در تکه‌ی دوم، زبان از قلمرو خیال به اقلیم تنانه گذر می‌کند:
«در هوایِ سینه‌ات
ابرهای سفیدِ تنم باروَر می‌شوند
تا راه دریا،
زیر بوسه‌‌هایت گشوده شود»
در این فراز، 
رابطه‌ی عاشقانه چون امواج آرام آب در طبیعت تصویر می‌شود:
 تن، ابر است؛ بوسه، باران؛ و دریا، وصال.
سفیدیِ ابرها نشانه‌ی خلاقیت عاشقانه
 و «باروَر شدن» ادامه‌ی تازه‌گی‌های همآغوشی در زیبائی لحظه

شاعر عشق را نه تنها تجربه‌ای شخصی، 
که پدیده‌ای کیهانی می‌بیند؛ 
 همانندیِ طبیعت و تن،
 بارش و بوسه، در میان است
راهِ دریا، که زیر بوسه‌ها گشوده می‌شود، 
به‌گونه‌ای استعاری راهِ رهایی و رسیدن است؛ 
بازگشتِ ابر به سرچشمه‌اش، دریا
گیسوان و ستاره؛ 
لطافت و جسارت، در آغوش‌بهمی‌ست

شاعر در بخش سوم، به ساحتِ صمیمیِ عشق‌بازی می‌رسد:
«دل‌تنگیِ مخمل گیسوانم
به‌انتظار خو گرفته‌اند
آن هنگام که ستاره‌‌ی لای ران‌هایم
با مِهرانگشتانت مُهر می‌خورد»
زبان شاعر در این‌جا، میان لطافت و جسارت، تعادلی کم‌نظیر دارد.
«مخمل گیسوان» 
استعاره‌ای از لطافتِ انتظار است؛ 
گیسوان، خود رشته‌های تمنّا هستند.
و 
«ستاره‌ی لای ران‌ها»
 تصویری‌ست جسور و عاشقانه، 
در قله‌ی شاعرانه‌گیِ اروتیزم زنانه،
شاعر میل را با نماد نور درمی‌آمیزد تا 
اندامش را به‌ اوج احساس برساند 
به مرتبه‌ی روشنیِ ستاره 

«مِهرانگشتان»
واژه‌ای نو و درخشانی‌ست 
ترکیبی که هم مِهر را در خود دارد و هم شوق لمس را؛ 
مِهر و مِهرورزی، در یک حرکت،
 مُهرِ عشق را بر تن و جان می‌نهد.

نتیجه: 
(سپیدیِ راه، بارشِ معنا)

«راهِ ابر سپید» 
شعری‌ست از جنسِ آمیخته‌گی؛
در آن، خیال و تن، ابر و باران، جسارت و لطافت، 
هم‌نشین هم‌اند.
شاعر، عشق را نه در تصرف،
 بل‌که در خلاقیت بازیِ عشق می‌بیند؛ 
عشقی که از ابر آغاز می‌شود و در لحظه به دریا می‌رسد
این شعر، تمنّا را به اروتیزم عشق‌‌ورزی بدل می‌کند 
جایی که بوسه، باران است
 و تن، زمینِ تشنه در تمنا

در پایان، خواننده درمی‌یابد که 
«ابر سپید» 
راهی‌ست به باران ریز، در هوای تنِ عاشق
که از خیال آغاز می‌شود 
و در بستر عاشقانه‌ی مِهر، به ‌تنانه‌گی در آغوش‌نوازی می‌رسد

شعر، تجربه‌ای‌ست از پیوندِ تن، طبیعت و زبان؛

چشمه‌سار خواهش

چشمه‌سار خواهش در بستر بیدار-لحظه‌ی من سلام سپیده‌دمان است که پگاه نام دیگر دوست داشتن توست در میانه‌‌ی تنم  چمنی است سرسبز  در آغوش شبنم سح...

محبوب‌ترینِ خواننده‌گان